رویکارآمدن یک رئیسجمهور کارآمد، پرکار با انگیزه و با ایمان چگونه منجر به احیای امید در جامعه میشودرستگاری در کارآمدی
رستگاری در کارآمدی
* رئیسجمهور کارآمد مهمترین نیاز سالهای آینده انقلاب

یونس مولایی: «تدبیر» و «امید» ۲ توصیفی بود که حسن روحانی در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری سال92 برای دولت خود به کار برد و پس از آن نیز با شکلگیری دولتش، عنوان «تدبیر و امید» را تثبیت کرد. حالا در آخرین ماه سال1399 و در شرایطی که قریب به ۴ ماه تا انتخابات ریاستجمهوری زمان باقی مانده است، نشان چندانی از این ۲ شعار را نمیتوان یافت. هر چند مقامات دولتی سعی میکنند با توصیف شرایط دشوارتر در صورت عدم انتخابشان، مدیریت دولت را مدیریتی مدبرانه بخوانند اما ادعای چندانی پیرامون مقوله «امید» نمیتوانند داشته باشند. افزایش افسارگسیخته قیمتها در بازه زمانی کوتاه، بیبرنامه بودن مشهود در مواجهه با مشکلات اقتصادی و اجتماعی، نبود راهکار ایجابی برای روزگار پسابرجامی، به سخره گرفتن مطالبات مردم از سوی مسؤولان دولتی و مواردی از این دست باعث شده بخشهای مختلف جامعه ایران، با چالش «امید» مواجه شوند؛ امیدی که در سطوح مختلف تعریف میشود و یکی از شاخههای آن را میتوان امید فعالیت سیاسی دانست.
***
درست یک سال پیش در جریان برگزاری یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی همگان شاهد افت محسوس نرخ مشارکت انتخاباتی بودند. در این میان پراکندگی آرا نشان از 3 مساله غیرقابل انکار داشت:
الف- عمده بدنه حامی دولت و اصلاحطلبان در جریان مشاهده انباشت ناکارآمدی و ضعف مدیریتی دولت انگیزه خود را برای مشارکت انتخاباتی از دست دادند، به گونهای که در عمل سرلیست انتخاباتی اصلاحطلبان در تهران قریب به 3 درصد رای سرلیست قبلی اصلاحطلبان را کسب کرد. مجید انصاری چهره شناختهشده اصلاحطلب و از اعضای مجمع روحانیون مبارز در حالی در پایتخت تنها 60 هزار رای کسب کرد که محمدرضا عارف 4 سال قبلتر از او موفق به کسب یک میلیون و 600 هزار رای در حوزه انتخابیه تهران شده بود. روگردانی حامیان اصلاحطلبان از کاندیداهایشان نشان از کاهش امید مشارکت سیاسی در پایگاه طرفداران دولت داشت. اصلاحطلبان هر چند تلاش کردند علت این نتیجه را به شورای نگهبان و نظارت استصوابی نسبت دهند اما در نهایت توفیق چندانی برای تثبیت این گزاره نیافتند تا جایی که چهرههای نزدیک به دولت نیز به این مساله اقرار کردند و در یک نمونه اکبر ترکان با اقرار به قطعیت شکست اصلاحطلبان، مهر تاییدی بر این گزاره زد و گفت: «بخشی از اصلاحطلبان به دلیل رد صلاحیت نامزدهایشان در انتخابات مشارکت نداشتند، در حالی که اگر کاندیداهای اصلاحطلبان تأیید صلاحیت نیز میشدند، پیروز انتخابات اصولگرایان بودند. به عبارتی اصلاحطلبان در هر حالتی به اصولگرایان میباختند».
ب- اصولگرایان و منتقدان دولت نیز هر چند موفق به کسب اکثریت قاطع کرسیهای بهارستان شدند اما در کسب آرای بدنه سابقا حامی دولت چندان موفق نبودند و مقایسه آرای سال 98 آنها با آرای سال 94 نشان از آن داشت که در عین حفظ پایگاه اجتماعی خود، بخش بسیار محدودی را نسبت به سال 94 برای رای به خود قانع کردهاند. همین مساله باعث شد بسیاری از تحلیلگران عملکرد مجلس یازدهم را به عنوان شاخص برای امکان جذب اقشار سرخورده جامعه در انتخاباتهای بعدی به حساب آورند.
ج- نکته غیرقابل انکار دیگر تضعیف الگوی سلبیگرایی به عنوان یکی از مهمترین متغیرها در جریان انتخاب سیاسی مردم در دهههای اخیر بود. به عبارت دیگر اصلاحطلبانی که موفق شده بودند با سلبی کردن فضای انتخابات و رقیبهراسی، بدون ارائه کارنامهای موفق و برنامهای مطلوب، رای بخش قابل توجهی از مردم را کسب کنند، این بار در این زمینه و در سایه کاهش اعتبار سیاسیشان شکست خوردند. «وطنامروز» سال گذشته در پروندهای پیرامون کاهش مشارکت انتخاباتی مجلس یازدهم با عنوان «تردید و امید» نوشته بود: «شاید بتوان کاهش محسوس مشارکت انتخاباتی و سقوط آزاد آرای اصلاحطلبان را تا حد زیادی معلول از میان برداشته شدن قاعده «کنش سلبی» دانست، به گونهای که بخشی از بدنه اصلاحطلبان که همواره با رای سلبی به سایرین باعث انتخاب شدن آنها میشدند، این بار واکنش سلبی به آنها را با اصل نفی مشارکت پیش بردند».
با تمام این اوصاف میتوان یکی از مهمترین میراثهای به جا مانده از دولت حسن روحانی برای دولت بعدی را سرخوردگی اجتماعی و افزایش بیاعتمادی در میان برخی لایههای جامعه دانست، به گونهای که عملا حجم ناکارآمدی انباشت شده در دولت روحانی باعث شد شاخص امید در بخش قابل توجهی از طبقات و اقشار جامعه کاهش یابد. امتداد یافتن و بلندمدت شدن این سرخوردگی اجتماعی و کاهش امید به مشارکت سیاسی میتواند به بحرانهای زیادی ختم شود. در نتیجه تغییر بافت مدیریتی کشور و ایجاد تغییرات گسترده به نفع مردم به عنوان یک ضرورت تاریخی در موقعیت فعلی به شمار میرود.
* مأموریت انتخاباتی انقلابیون
بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب پیرامون انتخابات ریاستجمهوری سال1400 را میتوان سرآغازی برای ایجاد تغییرات دانست. جریانات انقلابی که در سالهای اخیر همواره منتقد سیاستهای دولت در عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاست خارجی و... بودند، اکنون باید بر مبنای خط مشی تعریف شده از سوی ایشان گام راهبردی و عملیاتی خود را برای انتخابات سال آینده بردارند. رهبر انقلاب در بخشی از سخنانشان با اشاره به انتخابات آینده ریاستجمهوری، انتخابات را فرصتی بسیار بزرگ برای کشور دانستند و گفتند: البته مخالفان جمهوری اسلامی نمیخواهند نظام از این فرصت و ظرفیت مهم برای پیشرفت کشور استفاده کند اما مشارکت پرشور و انقلابی مردم در انتخابات، موجب امنیت کشور و پس زدن دشمنان و کاهش طمع آنها میشود، بنابراین نباید این فرصت را از دست داد. حضرت آیتالله خامنهای افزودند: انتخابات هر چه پرشورتر و با اقبال عمومی بیشتری همراه باشد، آثار و منافع بیشتری برای کشور خواهد داشت. ایشان هدف دشمن از بیان ادعاهای تکراری درباره انتخابات را دلسرد کردن مردم دانستند و گفتند: به رغم این ادعاها، انتخابات برای کشور یک امکان و ذخیره مهم است که باید با مشارکت پرشور مردم همراه باشد، البته اگر مشارکت پرشور با یک انتخاب درست یعنی انتخاب یک نیروی کارآمد، باایمان، باانگیزه، علاقهمند و پرکار همراه شود، نور علی نور و تضمینکننده آینده کشور است. رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: علاج دردهای مزمن کشور در پرشور بودن انتخابات و حضور عمومی مردم، و بعد، انتخاب اصلح و شخصیت مناسب در انتخابات ریاستجمهوری است.
تبیین ۴ شاخص از سوی رهبر انقلاب برای دولت مطلوب آینده و توصیف چنین دولتی به تضمینکننده آینده کشور، میتواند به بازگشت به امید اجتماعی و رفع بسیاری از بیاعتمادیها و سرخوردگیها منتهی شود. به بیان دیگر تعریف مختصات دولت آینده از سوی جریان انقلابی در چارچوب ۴ ویژگی «کارآمدی»، «مؤمن بودن»، «باانگیزه بودن» و «پرکاری» را میتوان نقطه آغازینی برای جبران خسارتهایی دانست که در سالهای اخیر به کشور تحمیل شده است.
در چنین فضایی - همانگونه که تجارب پیشین نیز نشان داده است - یکی از بحرانهای بالقوهای که میتواند خطرساز شود، تشتت جریان انقلابی و تکثر بیش از حد تعاریفی است که این جریان از مختصات و اولویتهای دولت آینده تعریف میکند، به گونهای که در عمل شاهد آن خواهیم بود که این تکثرها نهتنها در نهایت به همدلی ختم نمیشود که فضا را به سمت مطلوب برای جریان رقیب هدایت میکند. به بیان سادهتر تقلیل صورت مساله انتخابات سال آینده به افراد (آنچنان که کم و بیش در ادوار مختلف نیز اینگونه بوده است) نه تنها به تقویت الگوی رفتار حزبی و جمعی منتهی نمیشود که فضا را به سمت خوانشهای حداقلی از مفاهیم نیز پیش میبرد. بدین ترتیب آنچه مطلوب است، نه نزاع میان چهرهها، که هماندیشی پیرامون معیارهاست؛ حرکت به سمت یافتن الگویی که بر مبنای آن بتوان فضای عمومی کشور را دچار تغییرات بنیادین و به نفع مردم کرد.
تبیین مختصات «کارآمدی» به عنوان نقطه کانونی دولت آینده میتواند جریان انقلابی را از تشتت و افتراق موجود نیز رهایی بخشد، به گونهای که عملا کارویژه خود را در پیدا کردن گزینهای بر مبنای این گزاره تعریف کنند. یقینا ایجاد هر گونه تغییر در الگوی رفتار سیاسی جریانات انقلابی نیازمند تقویت مناسبات جمعی و حزبی است، بدین ترتیب رفتار انتخاباتی جریانات انقلابی نیز باید بر مبنای نرمافزاری جدید تعریف شود و در آن چهره منتخب در نسبتسنجی میان شرایط موجود، بایستههای اجتماعی و کارنامه افراد در آن زمینه، انتخاب شود.
* نقشه راه انتخابات 1400
اگر بنا باشد دولت آینده مجموعه وظایف خود را در یک خط و چند کارویژه خلاصه کند، یقینا «تغییر الگوی مدیریتی»، «احیای حقوق مردم»، «تقویت عدالت اجتماعی» و در نهایت «تقویت موقعیت منطقهای و جهانی ایران» به عنوان مهمترین کارویژههای مورد نظر اعلام خواهد شد؛ اموری که در صورت پیگیری و تحقق صحیح باعث بازگشت امید به بخشهای سرخورده جامعه ایران که شاهد مدیریت سالهای اخیر نیز بودهاند میشود.
در چنین موقعیتی افق نگاه سیاسی و انقلابی جریانات انقلابی باید تمام افعال خود را بر مبنای این ضرورتها تعریف کند، به گونهای که در راستای «احیای کارآمدی» وظایف خود در ۲ سطح اقناع جامعه و انتخاب گزینه مناسب در این چارچوب پیگیری کند. در بخش ابتدایی این متن نیز اشاره شد که یکی از علل ضعف و شکست جریان اصلاحات، از دست دادن توان سلبیاش در مواجهه با رقبای خود بوده است، به گونهای که حتی بدنه اصلاحطلبان نیز امروز از خود سوال میکنند دقیقا برای فرار از چه چیزی باید گزینهای همانند روحانی را انتخاب کرد؟ حال اگر جریان انقلابی به جای درک این فضا و انتخاب هوشمندانهای که بتواند کارآمدی را به عنوان اولویت اصلی در ذهن مردم جا بیندازد، به دنبال مجموعه رفتارها و انتخابهایی برود که امکان این سلبیگرایی را برای رقبا فراهم کند، نتیجه تا حدودی قابل پیشبینی خواهد شد.
با این اوصاف مساله کار و کارآمدی به عنوان پیششرطهای ایجاد تغییر در ریل مدیریتی کشور، احیای عدالت اجتماعی و بازگرداندن امید عمومی مطرح است که باید در افق نگاه سیاسی یک دولت انقلابی محقق شود. حال پرسشی که مطرح میشود این است: اساسا این قاعده کلی را چگونه میتوان در ظرف انتخاباتی آورد و از تفسیرپذیری آن جلوگیری کرد؟
یقینا به موازات «برنامه» که امری معطوف به آینده است و هر فرد و جناحی از آن برای تبیین مجموعه کارهایی که در آینده خواهد کرد، استفاده میکند، عنصر «کارآمدی» عطف به یک گذشته تثبیت شده و مورد اجماع است، به گونهای که افراد مختلف نه به خواندن مجموعه دستورالعملهایی پیرامون چگونه باید بودها، بلکه به چگونه بودن فرد در گذشته مدیریتیاش رجوع کنند. مضاف بر این پرکاری به عنوان اهتمامی جهت تقویت کارآمدی نیز نشاندهنده گذشته یک فرد، گروه یا جریان سیاسی است. بر همین اساس در شرایطی که هر فرد با کوچکترین سابقه کار مدیریتی و ارتباط با مردم، خود را مستحق ورود به عرصه رقابتها و تشکیل میداند، کارنامه افراد و درجه کارآمدی و پرکاری آنها به عنوان شاخصی مهم باید مورد توجه نخبگان سیاسی و اجتماعی جریانات انقلابی قرار گیرد.
* بایستههای احیای کارآمدی
پروژه احیای کارآمدی و به موازات آن بازگرداندن امید اجتماعی، نیازی انکارناپذیر به ارائه نقشه راهی برای عبور از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب دارد. حتی اگر یک جریان سیاسی چنین نقشه راه کاملی هم داشته باشد اما توانایی توصیف و عرضه آن را به افکار عمومی نداشته باشد، در همراه کردن مردم با خود ناکام میماند. تجربه انتخاباتهای یک دهه اخیر بخوبی این مساله را نشان میدهد که جریان انقلابی در بسیاری از بزنگاهها در حالی که برخلاف رقبای خود راهکار عملی و واقعبینانهای برای مدیریت بحرانها و عبور از آنها داشته است اما به علت ضعف در ارائه این راهکارها و قانع کردن افکار عمومی با خود، میدان را واگذار کرده است.
کارآمدی به عنوان مرکز ثقل تعابیر جریانات انقلابی در انتخابات ریاستجمهوری سال بعد باید واجد ویژگیهای مهمی باشد که اختصارا بخشی از آنها را میتوان به شرح ذیل توصیف کرد:
1- کارآمدی اساسا در مدار قیاس خود را نشان دهد. افکار عمومی در مقایسه ۲ شرایط مختلف رای به کارآمدی و عدم کارآمدی فرد یا جریانی میدهد. برای آنکه گزاره کارآمدی به نقطه کانونی معادلات و مناسبات انتخاباتی سال آینده برسد، نیازمند آنیم که ناکارآمدی دولت مستقر را به شکل تفکیک شده برای مردم روشن کرده و جایگزینهایی برای هر بخش از آنها ارائه دهیم. اگر ادعا آن است که دولت در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی ناکارآمد بوده است، باید ابتدای امر به ظرفیتهای از دست رفته و قربانی شده به پای برجام همانند تعمیق روابط استراتژیک با قدرتهای شرقی، افزایش نفوذ در بازار منطقه، سیگنالهای ارسالی ضعف به طرف غربی و... اشاره و امکانهای عبور از هر کدام از این موارد را در چارچوب تجربههای موفق تبیین کرد.
2- به همان میزان که مرکزیت یافتن گزاره کارآمدی راه را برای جریان انقلابی باز میگذارد تا مشت خالی جریان غربگرا را باز کنند، متقابلا مرکزیت یافتن دوقطبیهای اجتماعی فضای انتخابات را به سمت مطلوب ادامهدهندگان راه دولت میبرد. برای ممانعت از این اتفاق ابتدای امر باید خردهجریانات داخلی را از ضریببخشی به این مسائل واداشت. جریانات انقلابی باید بخوبی آگاهی داشته باشند بازگرداندن امید اجتماعی در سایه یک مانور کارآمدی در برهه زمانی انتخابات و در نهایت محقق کردن آن در دولت آینده است، پس هر قدر مرکزیت بحثهای انتخاباتی از این مساله فاصله بگیرد، متقابلا دوقطبیهای اجتماعی جانشین آن میشود.
3- احیای کارآمدی نسبت مستقیمی با بیاعتبار کردن گزارههایی دارد که به ناکارآمدی منتهی شده است. تا زمانی که گزارههای تثبیت شده دولت فعلی همانند منحصر بودن راه پیشرفت در توسعه برونزا، لزوم امتیازدهی به طرف مقابل با نیت تنشزدایی، بحرانزا بودن اصلاحات مالیاتی، بیمسؤولیت بودن دولت در قبال خدمات عمومی و... فاقد اعتبار نشود، نمیتوان از احیای کارآمدی در آینده نزدیک سخن به زبان آورد و در عین حال فضای عمومی را نیز با خود همراه کرد. یکی از نقایص جریانات انقلابی در دهههای اخیر همواره آن بوده که در بیاعتبار کردن گزارههای رقیب چندان موفق عمل نکرده و در نهایت نیز مجبور شده خود در قالب برخی از آن گزارهها عمل کند.
* احیای امید؛ چالش نسل جدید انقلابیون
همانگونه که از ابتدای متن نیز بارها مورد اشاره قرار گرفت، رکود نسبی حاکم بر فضای سیاسی کشور و ناامیدی انکارناپذیری را که در میان بخشهایی از جامعه بویژه لایههای میانی به وجود آمده است، میتوان به عنوان میراث دولت روحانی توصیف کرد. سرخوردگی عمومی و خشم انباشت شده توأم با آن به گونهای شده است که هرگاه یک مقام دولت در میان مردم میرود، به سرعت حلقههای اعتراض شکل میگیرد و خود را نمایان میکند. این مساله تا آنجا پیش رفته است که یکی از چهرههای اصلاحطلب نیز اخیرا خشم موجود در جامعه را توفانی دانسته که حاصل باد کاشتنهای روحانی بوده است. صادق خرازی در همین زمینه در واکنش به حواشی راهپیمایی 22 بهمن اصفهان در گفتوگو با خبرآنلاین گفت: «بالاخره رئیسجمهور، رئیس «جمهور» کشور است و این یعنی رئیس نهادی که مردم آن را پذیرفتند. البته این ادبیات تلخ دوطرفه است؛ نتیجه پژواک برخی سخنان انتخاباتی در گذشته، تلخیهای امروز است. اگر شما باد بکارید، توفان درو میکنید، این ضربالمثلی است که میگوید نتیجه آن رفتارها و اتفاقات، اتفاقات امروز را رقم زده است اما خب! متاسفانه ما یاد نگرفتیم پس از انتخابات، رقابتها و حرفهایی را که رد و بدل شد، فراموش کنیم».
مضاف بر اینها، ادبیات این روزهای مقامات دولتی بیش از پیش باعث انباشت خشم عمومی و سرخوردگی اجتماعی شده است؛ ادبیاتی که نسبت چندانی با کرامت مردم ندارد و نمک بر زخم فشارهای اقتصادی آنها میپاشد. روزی سخنگوی دولت میگوید وضعیت موجود نشان از کارآمدی دولت دارد و اگر رقبای آنها روی کار میآمدند اوضاع صدها برابر بدتر میشد، روز دیگر رئیس سازمان برنامه و بودجه در گفتوگویی تلویزیونی میگوید مردم بابت همین که حقوقهایشان را دریافت میکنند باید سپاسگزار دولت باشند و در نهایت معاون اول رئیسجمهور مدعی آن میشود اگر این دولت نبود، چیزی از ایران باقی نمیماند!
در این فضا مجموعه «گفتار» و «رفتار» مقامات دولتی به یک خشم و سرخوردگی عمومی منتهی شده است و در صورت عدم مدیریت و مهار صحیح آن، احتمالا در آینده منجر به نزاعهای پرهزینهای خواهد شد. در چنین فضایی بردن قطار دولت روی چرخ کارآمدی و احیای اصول و آرمانهای فراموش شدهای همانند عدالت اجتماعی میتواند مانع وقوع چنین نتایج نامطلوبی باشد. بر همین اساس احیای امید عمومی چالش و ماموریتی است که نسل جدید نیروهای انقلابی باید در مقطع فعلی برای خود تعریف کنند. انسجام سیاسی و تقویت مسیر همدلی و همراهی میان نیروهای انقلابی در این مسیر آنچنان که رهبر انقلاب نیز متذکر شدند، میتواند به تضمین آینده کشور نیز منتهی شود. بازتولید ادبیات انقلابی در فرم و عیان کردن عنصر کارآمدی در عمل میتواند بخشی از نیروهای سرخورده را بار دیگر به فضای سیاسی کشور بازگرداند و در عمل نیز به تقویت جمهوریت نظام منجر شود. از همین رو ماههای آتی تا انتخابات ریاستجمهوری را میتوان فرصت کمنظیری برای تغییر مسیر حکمرانی کشور در نظر گرفت؛ مسیری که با کار و کارآمدی و ثمره عدالت و آبادانی شناخته شود.
******
رئیسجمهور کارآمد مهمترین نیاز سالهای آینده انقلاب
عباس مقتداییخوراسگانی*: انقلاب اسلامی ایران از محکمترین بنیانهای فکری بهرهمند است و به دنبال آن بوده تا بشریت را از سلطهگری و سلطهپذیری آزاد کند؛ به همین جهت جمهوری اسلامی ایران با رویکرد گسترش عدالت، هم در درون و هم در سطح فراملی اقداماتی را آغاز کرد اما واقعیت آن است که ما در اجرای آنچه به عنوان خونبهای شهیدان و تحت عنوان قانون اساسی تدوین شد، با موانع و مشکلاتی مواجه بودیم.
این موانع، بخشی ریشه در سلطهگری نظام بدطینت سلطه دارد و بخشی دیگر ناشی از سوءمدیریت در درون کشور است.
جمهوری اسلامی ایران اینک توانسته است برای سایر ملل در مبارزه و مقاومت در برابر نهادهای سلطهگر به عنوان یک الگو و کشور الهامبخش جلوهگری کند، لیکن کاملا مشهود است در چند دوره گذشته ریاست جمهوری، انتخابات و گزینش مدیران در ترازی که مورد نیاز نظام اسلامی بوده است، نتوانسته ایفای نقش کند. به همین جهت در کنار همه خوبیها و حسنهایی که بخشی از بدنه مدیریتی کشور داشته -که پیشرفتهای عظیم امروز ملت ایران در هوا فضا، هستهای، نانو و انواع و اقسام پیشرفتهای پزشکی، بهداشت، سلامت و نظایر آن نتیجه همین حسنها و فعالیتهای مدیریتی است- اما بخشی از ناکارآمدیها، بیمدیریتیها، کُندی در مسؤولیتپذیری و حتی تخلف از آرمانهای نظام اسلامی و «سیاسیکاری»هایی که ناکارآمدیها را افزایش میدهد، کاملا مشهود است.
به همین جهت ما در دهه پیش رو و با توجه به اینکه بیانیه گام دوم انقلاب، افقهای بسیار عظیم و البته دستیافتنی را برای ملت ایران تدوین کرده است، باید در بالاترین سطح مدیریتی یعنی در عرصه ریاست جمهوری حاضر شویم، زیرا جبران کاستیها، نواقص و ناکارآمدیهای گذشته میطلبد فعالیتهای افزونتر، حرکتهای پرشتابتر و راههای میانبر را انتخاب کنیم تا بتوانیم در 4 سال آینده و احتمالا 8 سال پیش رو در عرصه انتخابات ریاست جمهوری کارنامهای بسیار موفقتر از آنچه تاکنون ارائه شده را شاهد باشیم.
آنچه حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی بر آن تأکید کردند و سرخط آن را برای همه کسانی که تریبون دارند، مشخص نمودند -که البته مردم به آن توجه میکنند- این است که رئیسجمهور آینده نباید فقط اهل حرف زدن باشد و حرکتها و اقداماتش مغایر آرمانهای نظام اسلامی باشد، دلداده به کسانی نباشد که دلشان با نظام اسلامی نیست، بلکه رئیسجمهور آینده باید با تودههای مردم و بطن جامعه ارتباط برقرار کند و همه مردم را به عنوان مشاوران و کسانی که براحتی دیدگاههایشان شنیده میشود، بداند.
همه این خوبیها دستیافتنی است؛ نیروهای بسیار کارآمد، جوان، پرنشاط و دارای انگیزه در کشور وجود دارند که اندیشمند هستند و تجربیات مدیریتی دارند و میتوانند به سرعت جلوی کاستیهای سالهای گذشته را بگیرند و مسیر و ریل حرکت مدیریتی را به جهت درست آن بازگردانند.
بنابراین رهنمودهای رهبر بزرگوار انقلاب -کلمه به کلمه فرمایشات ایشان- میتواند بیانگر دلسوزیها و دغدغهها و حتی نگرانیهایی باشد که وجود دارد و امروز این عزم جدی برای تصحیح مدیریتها و دور شدن مدیریتها از انواع طمعکاریها را در بالاترین سطوح مشاهده میکنیم و اینک ملت باید تصمیم تاریخی خود را بگیرد. نیروی جوان حزباللهی با رویکرد انقلابی نیاز جامعه ما در ماهها و سالهای آینده است.
* نایبرئیس اول کمیسیون امنیت ملی مجلس
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها